ايشان گفتهاند كه اين تفاهمنامه بزرگترين اشتباه مديريتيشان بوده و صرفا يك مصلحتانديشي مديريتي بوده است. درست زماني كه خبر تغيير كاربري آشوراده منتشر شد نگارنده به جناب آقاي دكتر كيخا اين پيامك را ارسال كردم : «سلام آقاي دكتر كيخا، خبرهايي كه از گلستان رسيد ما را شوكه كرد. واگذاري آشوراده و منتفي شدن انتقال جاده گلستان قابل پذيرش نيست. من شخصا از شما انتظار ديگر داشتم». ايشان جواب دادند: «سلام دكتر نگران نباشيد».
من مجددا پاسخ دادم: «دكتر جان من به پست و مقام شما كاري ندارم. شما را همكار دانشگاهي خودم ميدانم و دلم نميخواهد شما با اين تصميمگيريها شريك شويد. صندليها به هيچكس وفا نميكند. آنچه ميماند مردانگي ما در مقابل سودجويان است. باور كنيد اگر استعفا داده بوديد بهتر بود. از جسارت عذر خواهي ميكنم».
اين تبادل پيامكي آغازي بود بر يك رشته مقالات و جلسات مداوم و موج رسانهاي در مقابل اشتباه تاريخي مقام مسئول در سازمان حفاظت محيطزيست. يكي از اين جلسات ملاقاتي بود كه اينجانب به اتفاق 2نفر از منتقدان اين تفاهمنامه (خانم دكتر قليچيپور و آقاي عباس محمدي) در جلسهاي مشترك با خانم دكتر ابتكار، آقاي مهندس درويش و آقاي دكتر ميگوني در 27اسفندماه در دفتر رياست سازمان حفاظت محيطزيست داشتيم. جلسه يك ساعته ما متأسفانه بدون نتيجه بود. خانم دكتر ابتكار به سختي از اين تفاهمنامه حمايت ميكرد و سخت معتقد به استفاده از ظرفيت بخش خصوصي در گردشگري در مناطق حفاظت شده بود. مضمون كلام ايشان فشاري بود كه بنا به گفته ايشان «به ديوار سازمان حفاظت محيطزيست وارد ميشود و اگر بيش از اين مقاومت كنند، ديوار به كلي خراب ميشود». تنها لطفي كه به ما شد در قبال درخواست داوطلبانه ما براي مطالعه اين جزيره و بازبيني طرح مديريت، از طرف مديريت محترم دفتر زيستگاهها از ما خواسته شد كه نظر كارشناسي خود را در مورد گزارش پوشش گياهي و طرح مديريت به سازمان ارائه دهيم.
- سرزمين شغالها
سرمايهگذاري كه زماني توانسته بود سند آشوراده را به نام تشكيلات خود كند، اگرچه با حكم دادگاه محكوم به سپردن سرزمين آشوراده به صاحبان اصلي آن يعني شغالها شد، اخيرا در مصاحبهاي با روزنامه شرق نكاتي گفت كه خيليها را متعجب كرد:
«من قبل از اينكه آنجا را ببينم تصورم اين بود كه آنجا يك جزيره زيبا و ارزشمندي است اما وقتي ديدم فهميدم جزيره آشوراده ارزش زيستمحيطي ندارد، اصلاچيزي ندارد، فضاي فوقالعادهاي نيست كه تصور شود مشابه آن در جايي وجود ندارد. آنجا سرزمين شغالهاست، غيراز زوزه شغال چيزي نميشنويد. در آب ساحلش هم غير از مار چيزي ديده نميشود. فكر نكنيد در آشوراده درخت و ساحل آب خاصي هست. آنجا بيشتر تمشك و انار ترش دارد. چيز ارزشمندي ندارد. چهارتا قرقاول را هم كه آنجا ميآيد، شكار كردهاند. آشوراده اگر قرار است حفظ شود بايد مردم بيايند استفاده كنند، نه شغالها. الان آدم يك ساعت هم آنجا دوام نميآورد، اگر بخواهيم طبيعت آنجا را حفظ كنيم انسان عاقل بايد حفاظت كند، اگر جزيره به سگ و گرگ و شغال و آب دريا داده شود كه حفظ نميشود. ما بايد برويم آنجا، تا شغالها فرار كنند، به جايش آهو بيايد، پرندههاي خوشگل بيايد اما اگر حفظ محيطزيست يعني حفظ شغالها من اصلاچيزي سردر نميآورم پس. چنان ميگويند زيستگاه حساس كه آدم فكر ميكند آنجا خبري است، چه حساسيتي؟ تا انسانها نروند چنين محيطهايي حفظ نميشود. محيطزيست كه به امان خداسپردن، به باد و توفان و دريا و حيوان سپردن حفظ نميشود. من دنبال سود و پول كه نيستم، همين الان آشوراده كه پر از شغال و مار است و هيچچيزي ندارد. قول ميدهم اگر بدهند دست من، كاري ميكنم كه ظرف 2سال، سالانه 6٠٠، 5٠٠هزار مسافر را آنجا پذيرش كنم، سودش براي شما، ضررش براي ما».
اتفاقا ميخواستم با اين سرمايهگذار سخاوتمند همدردي كنم و بگويم كه من هم بهعنوان يك زيستشناس چيزي در آشوراده نيافتم! طوري ميگويند آشوراده كه آدم فكر ميكند اينجا هاوايي است. اينجا جز مشتي شغال و پرنده و مار و انار وحشي و سازو و تعداي علف ماسه دوست و شور دوست چيز ديگري نيست. آخر كدام گردشگر پول ميدهد بيايد آشوراده مار و شغال و سازو ببيند؟ او به درستي گفته است كه اگر ميخواهيد آشوراده جذاب شود بايد در آنجا حسابي دستكاري كنيد. حيوانات قشنگ بياوريد. درختان و گلهاي قشنگ بكاريد. آنقدر آدم ببريد كه شغالها فرار كنند. شايد تنها نقطه مثبت آشوراده براي سرمايهگذارها آب دريا است كه طبعا براي گردشگر ايراني (و نه الزاما اروپايي) مزيتي است كه چون جزيره كيش ميتواند براي اين بخش از مردم انگيزهاي شود براي خرج كردن پولهايشان.
- احتمال بيابانزايي در ميانكاله
شوربختانه بايد عرض كنم كه آب در ميانكاله و درياي مازندران به سرعت در حال عقب نشيني است. بهطوري كه ديگر آشوراده هم جزيره نيست و به ميانكاله متصل شده است. عقبنشيني آب باعث شده كه بخش عمده تالاب ميانكاله هم خشك شود. خاك آشوراده كلا ماسهاي است. اين شايد يكي از مهمترين ويژگي اين شبه جزيره باشد. با توجه به اقليم ميانكاله كه بهشدت گرم است، تخريب در ميانكاله و آشوراده با همراه شدن پديده عقب نشيني آب دريا و افزايش گرمايش كره زمين و ادامهخشكسالي مساوي است با شكلگيري كانون بيابانزايي در شرق سواحل درياي مازندران. اصرار بر اجراي طرح گردشگري در منطقهاي كه هم از نظر اقليمي، هم از نظر تغيير شديد سطح آب و هم از نظر پوشش گياهي بهشدت ناپايدار است، اشتباهي است بسيار بزرگ كه اميدوارم مسئولين محترم با اخذ تدبير از اصرار خود دست بردارند. ادامه آتشسوزي در آشوراده و نابودي پوشش گياهي روند بياباني شدن را افزايش ميدهد و ديري نميپايد كه حجم عظيم ماسههاي اين منطقه با باد و توفان تل ماسههاي بياباني را شكل ميدهند. فراموش نكنيم زماني نه چندان دور در سواحل درياچه اروميه پلاژهاي فراواني بود، هتلهاي زيادي بودند و گردشگران از سراسر ايران و جهان به آنجا ميرفتند. امروز آنچه در اروميه ميبينيم بياباني بيش نيست و ماسههاي ساحلي آن منشأ شكلگيري تل ماسههاي بياباني شده است.
نتيجه آنكه بايد اقرار آقاي دكتر احمدعلي كيخا به اشتباه تاريخي را به ايشان تبريك گفت و از ايشان خواهش كرد كه قبل از آنكه صندلي معاونت را به كس ديگري بسپارند خودشان انشاي غلط را اصلاح كنند و از فاجعه ديگري در منطقه امن آشوراده جلوگيري كنند. وگرنه چندان دور از ذهن نيست كه مدير مصلحتانديش ديگري بيايد و اين داستان بيتدبيري زنجيره وار زيستبومهاي باقي مانده كشور را تخريب و به بياباني غيرقابل حيات تبديل كند.
دكتر حسين آخاني؛
استاد دانشكده زيستشناسي دانشگاه تهران
نظر شما